تدلیس یکی از خیارات مندرج در قانون مدنی است. با استفاده از این خیار طرفین یک قرارداد می توانند معامله را فسخ کنند. استفاده از این خیار ضوابط و قواعد خاص خود را دارد که قانون گذار در قانون مدنی به آن اشاره می کند. نکته ای که باید قبل از هر چیز به ان توجه داشت این است که استفاده از این خیار فوری است. یعنی به محض اینکه هر یک از اطراف معامله از وققوع تدلیس در معامله مطلع شدند باید با استناد به خیار تدلیس قرارداد را فسخ نمایند. در این نوشته ابتدا در مورد مفهوم خیار تدلیس توضیح می دهیم و سپس قواعد استفاده از این خیار در قانون مدنی را بررسی می کنیم:
مفهوم خیار تدلیس:
تدلیس به معنای فریب و نیرنگ است و در اصطلاح حقوقی به معنای عملیاتی است که موجب فریب و گول زدن یکی از طرفین معامله می شود. در توضیح بیشتر خیار تدلیس باید چنین گفت که تدلیس نمایاندن صفت کمالی است که در واقع در موضوع معامله وجود ندارد. برای درک بهتر مفهوم خیار تدلیس مثال در این خصوص ذکر می کنیم:
مثال برای درک مفهوم خیار تدلیس:
همان طور که گفتیم برای اینکه خیار تدلیس محقق شود، فروشنده برای مال خود اوصافی بر خلاف حقیقت ذکر می کند. مثلا الف قالی ای را به ب می فروشد و ادعا می کند که قالی متعلق به کرمان است. اما در واقع چنین نیست. یا شخصی تابلویی را که برای هنرمند معروفی است به شخص دیگری می فروشد. اما در واقع تابلو متعلق به یک هنرمند معروف نیست. با این عملیات فروشنده بساط فریب خریدار را فراهم می کند و اینجاست که مفهوم خیار تدلیس محقق می شود.
برای تحقق مفهوم خیار تدلیس چه شرایط و ضوابطی لازم است؟
به منظور تحقق تدلیس و نیرنگ در معامله سوء نیست و به دیگر سخن قصد و عمد نیرنگ لازم است. پس اگر شخصی از روی اشتباه کالایی را غیر واقعی معرفی کند تدلیس به شمار نمی رود.
نکات مهم مفهوم خیار تدلیس چیست؟
1- سکوت عمدی طرف معامله درباره عیب کالا در جایی عرف بیان و اظهار عیب را لازم می داند تدلیس به شمار می رود. یعنی چه؟ مثلا الف خودرویی را به ب می فروشد و می داند که این خودرو مشکل دارد و جوش می آورد. پس الف موظف است عیب خودرو را به خریدار بگوید. اگر از گفتن ابن موضوع خودداری کند مرتکب تدلیس شده است و مفهوم خیار تدلیس محقق می شود. سپس خریدار می تواند به استناد خیار تدلیس قرارداد را فسخ کند.
2- خیار تدلیس به هیچ وجه قابل اسقاط نیست. یعنی اگر طرفین در قرارداد جمله “اسقاط کافه خیارات” را درج کنند؛ این موضوع شامل خیار تدلیس نمی شود و این خیار همچنان پا بر جاست.
3- تدلیس باید توسط یکی از اطراف معامله باشد. مثلا اگر شخص ثالثی به عنوان دلال خریدار را بع انجام معامله ای ترغیب کند خیار تدلیس تحقق پیدا می کند. چرا که اگر خریدار در این فرض بخواهد معامله را فسخ کند این امر به زیان طرف دیگر معامله است که مرتکب هیچ اشتباه و تقصیری نشده است. اما اگر طرف قرارداد با شخص ثالث تبانی کند و خریدار را فریب دهد در این صورت تدلیس را می توان منتسب دانست.
تحقق مفهوم تدلیس برای بایع و مشتری:
مثلا در قرارداد بیع تدلیس بایع در مورد مبیع برای مشتری حق فسخ ایجاد می کند و تدلیس ثمن از طرف مشتری برای بایع حق فسخ ایجاد می کند. این موضوع را قانون گذار در ماده 429 قانون مدنی بیان می کند. از قسمت اخیر ماده چنین بر می آید که خیار تدلیس نسبت به مبیع معین تحقق می باید نه مبیع کلی. مگر اینکه تدلیس نسبت به اوصاف مشترک تمام مصادیق کلی باشد. مثلا الف وعده می کند که ده کیلو برنج هاشمی تحویل ب دهد. اما اصلا برنجی که تحویل می دهد هاشمی نیست. در این صورت تدلیس محقق می شود و برای مشتری حق فسخ وجود دارد.
مفهوم خیار تدلیس در اوصاف فرعی معامله:
توجه کنید اگر خیار تدلیس در اوصاف اصلی معامله باشد معامله باطل است. بنابراین، به منظور تحقق مفهوم خیار تدلیس، فریب و نیرنگ باید نسبت به اوصاف غیر اساسی معامله باشد تا باعث حق فسخ برای طرفین معامله شود.
فرق خیار تدلیس و عیب چیست؟
اصولا خیار تدلیس و عیب با یکدیگر هم پوشانی دارند. گاهی ممکن است نسبت به معامله ای هم خیار تدلیس تحقق یابد هم خیار عیب. مثلا الف خودرویی را به عنوان خودروی بدون رنگ به ب می فروشد و از این موضوع مطلع است. در اینجا خیار تدلیس ایجاد می شود. اما اگر فروشنده از وجود خیار عیب و ایراد در مورد معامله مطلع نباشد، خریدار می تواند به استناد خیار عیب قرارداد را فسخ کند. چرا که همان طور که گفتیم برای تحقق خیار تدلیس، سوء نیت لازم است.
خیار عیب و تدلیس هر دو خیارات فوری هستند و شخص متضرر باید در اسرع وقت نسبت به فسخ معامله اقدام کند. در غیر این صورت حق او ساقط می شود.
نتیجه گیری:
در این نوشتار در مورد موضوع خیار تدلیس مطالبی را بیان کردیم. همان طور که گفتیم خیار تدلیس یکی از خیارات مندرج در قانون مدنی است که هر کدام از اصحاب معامله می تواند از آن استفاده کند. استفاده از خیار تدلیس فوری است. یعنی زمانی که هر کدام از طرفین معامله از فریب و حیله در معامله آگاه می شوند باید در اسرع وقت قرارداد را فسخ کنند. فسخ قراردادد با ارسال یک اظهارنامه و اعلام فسخ در آن صورت می گیرد. در صورتی که هر کدام از طرفین در ظرف مدت زمان کوتاه نسبت به فسخ معامله اقدام نکنند، حق فسخ آن ها ساقط می شود.
نکته مهم دیگر که به ان اشاره کردم این بود که در خیار تدلیس فریب و نیرنگ نسبت به اوصاف فرعی و غیر اساسی معامله است نه اوصاف اصلی. چرا که اگر در اوصاف اساسی فریب و حیله رخ دهد، معامله باطل است. همچنین برای تحقق مفهوم خیار تدلیس هر کدام از طرفین معامله باید با سوء نیت مرتکب حیله و نیرنگ در معامله شوند. اگر سهوا یا از روی اشتباه در موضوع معامله یا ثمن ایرادی رخ دهد، خیار تدلیس تحقق نمی یابد.
تماس با ما: